عضو شوید
عضویت سریع
آمار مطالب
آمار کاربران
کاربران آنلاین
آمار بازدید
برای دختران فراری در سراسر دنیا
نگاه کن که از دلت چگونه دور مانده ای
زشعر زندگی فقط دوبیت تیره خوانده ای
درون تار عنکبوت گشته همه ی هستی ات
سزای راهت این نبود که پانهی به هستی ات
نگاه کن هنوز هست جوانه های بودنت
امید ها و شورها سرود سبز خواندنت
هنوز مانده فرصتی برای خانه رفتنت
فقط بخوان و باز کن دریچه های ماندنت
زسایه ی سیاه خود به آفتاب رو مترس
ززیر چتر بی کسی به خویش گمشده برس
ایستاده به تماشای خویش در باد و پرنده ای که پرواز را در پرهایش به زبان می آورد می رفت تا آبی شود. کسی مرا صدا زد صدایی که آشنایم نیست
انگار کسی قدم های مرا برمی دارد. (آوا رضایی) …
RSS